تحولات لیبی
در نقد دو گرایش راست غربی و  چپ ضد امپریالیستی
گفتگو با علی جوادی

یک دنیای بهتر: تحولات لیبی همچنان یکى از کشمکشهای سیاسی مورد بحث است. نگرش های متفاوت در برخورد به این تحولات را چگونه تقسیم بندی میکنید؟ چه ارزیابی ای از این گرایشات دارید؟

علی جوادی: در سطح عمومی شاید بتوان گفت ما با سه گرایش عمومی در برخورد با تحولات لیبی مواجه هستیم. گرایش راست غربی٬ گرایش چپ ضد امپریالیستی و گرایش آنچه که من گرایش سوم یا گرایش بشریت متمدن به آن اطلاق میکنم. مسلما این گرایشات دارای وزن و انسجام و تاریخچه یکسانی نیستند. اما چرا این سه گرایش؟ در وجود گرایش و نقش نیروی راست غربی تردیدی نیست. چه در سطح لیبی و چه در سطح بین المللی این یک گرایش قوی و قدرتمند است. بورژوازی غرب در محور این گرایش قرار دارد. قطبهای دیگر سرمایه در سطح جهان٬ از جمله چین و روسیه و هند و کشورهای این چنینی٬ کمتر با این گرایش همخوانی دارند. گرایش دیگر عمدتا در قالب و با فورمولبندیهای "چپ ضد امپریالیست" ظاهر میشود. این شاید "مناسبترین" و "مقبول ترین" چهارچوبی است که گرایشات متفاوت ارتجاعی از اسلامیستها گرفته تا کل اردوی تروریسم اسلامی و همچنین دول ارتجاعی که آینده مشابهی را برای خود می بینند٬ تلاش میکنند سیاستهای خود را با آن بیان کنند. فورمولهای زمخت و نخراشیده دفاع از قذافی کمتر جایی در این اوضاع میتواند داشته باشد و یا گوش شنوایی پیدا کند. حتی حکومت اسلامی هم سیاستهای خود را عموما در چنین قالبی بیان میکند. گرایش سوم٬ از نقطه نظر من گرایش بشریت متمدن است. کمونیسم کارگری نیرویی در این اردو است. نگاهی به ویژگیهای هر کدام ضروری است .

گرایش راست غربی٬ یک گرایش تماما محافظه کار و ارتجاعی و یک قطب فعال و میلیتاریستی در سطح جهانی است. مناسبات این گرایش با حکومت ارتجاعی قذافی همواره مبتنی بر تخاصم و تقابل نبوده است. حکومت قذافی پس از سقوط بلوک شرق و روشن شدن پیروزی بلوک غرب در جنگ سرد مانند بسیاری از نیروهای قطب شکست خورده تغییرات معینی در سیاستهای جهانی خود ایجاد کرد. تخفیف کشمکش با غرب٬ ایجاد مناسبات گسترده تجاری با دول غربی٬ قبول برخی تعهدات در قبال سیاستهای این قطب٬ مانند تعلیق و کنار گذاشتن پروژه اتمی٬ از جمله محورهای این چرخش سیاسی و شروط ایجاد روابط جدید برای این دولت توسط دول غربی بود. لیبی در این اواخر از مناسبات بهبود یافته تری با این دولتها برخوردار بود. کشورهای اروپایی از جمله ایتالیا٬ فرانسه و آلمان و همچنین انگلستان دارای روابط گسترده اقتصادی و تجاری با لیبی بودند. خیزش توده های مردم در فوریه امسال بدنبال اعتراضات توده ای در سطح "جهان عرب" کلا چشم انداز متفاوتی در مقابل این اردو قرار داد. بسرعت معلوم شد که حکومت قذافی هم رفتنی است. پس از شکست سیاست حفظ حکومت حسنی مبارک در مصر٬ برایشان مسجل شد که باید خود را بسرعت برای بعد از قذافی آماده کنند و سرمایه گذاری بیشتری بر فردای تحولات بکنند. از این رو سیاست تغییر قذافی را در دستور قرار دادند. تهدید به کشتار و قتل عام شهروندان و مردم بپاخواسته توسط قذافی٬ به این گرایش و بازوی نظامی آن٬ ناتو٬ بیشترین اهرم و بهانه را برای دخالتگری و انجام عملیات نظامی برای رسیدن به اهداف خود و شکل دادن به فردای پس از قذافی در لیبی داد.
 
گرایش چپ ضد امیریالیستی در برگیرنده  گرایشات اسلامیستی و یا سایر گرایشات مغلوب در صفوف بورژوازی جهانی در مقابله با گرایش راست غربی است. حتی جریانات حاکم بر لیبی هم تلاش میکردند دفاع از حکومت ارتجاعی قذافی را در این چهارچوبها و مواضع بیان کنند. این گرایشات امروز به صرافت کودنانه اقدامات رفاهی دولت قذافی افتاده است. سایتهای اینترنتی بسیاری اکنون مبلغ چنین سیاستهایی است.
 
اما در مقابل با این دو گرایش ارتجاعی یک گرایش عمومی و کمتر مسنجم سومی قرار دارد که عمدتا بیان امیال و سیاست بشریت متمدن و نیروهای متفاوت این اردوی عظیم جهانی است. این قطب عظیمی است که در برگیرنده وسیعترین تمایلات انسانی و آزادیخواهانه توده های مردم در سطح جهان است. از حکومت قذافی بیزار است. در عین هیچ دل خوشی هم از میلیتاریسم و آلترناتیو ارتجاعی اپوزیسیون حاکم در لیبی ندارد. خواهان سرنگونی تمام و کمال حکومت قذافی است اما در عین حال خواهان جامعه ای آزاد٬ برابر و مرفه برای لیبی است. این گرایش یک نیروی عظیم جهانی اما نا منسجم و فاقد پرچم روشن جهانی است. کمونیسم کارگری به این اردو تعلق دارد. گوشه ای از این نیروی عظیم است.
 
یک دنیای بهتر: آیا دخالت نظامی غرب و نیروی نظامی آن در این تحولات حکمی بر عدم مشروعیت سرنگونی رژیم قذافی نیست؟ گرایش ضد امپریالیستی چگونه و در چه اشکالی در کنار حکومت قذافی و رو در روی مبارزات مردم قرار میگیرد؟

علی جوادی: بنظرم نه! از پیش نمیتوان هر گونه دخالت نظامی غرب در تحولات جاری در یک جامعه را دلیلی بر عدم حقانیت و یا عدم مشروعیت سیاسی خود این تحولات محسوب کرد. واقعیت این است که تحولات جاری چند قطبی و پیچیده اند. در برگیرنده گرایشات متفاوت اجتماعی و سیاسی اند. ما با شرایط پاک و منزه و لابراتوری مواجه نیستم. در زمین داغ هر جک و جانوری حضور دارد و فعال است. گرایش راست غربی یک پای بسیاری از تحولات جاری و آتی است. مسلما هر کدام از این نیروها اهداف و سیاستهای خود را دنبال میکنند. آن نیرویی که وجود گرایشات ارتجاعی و میلیتاریستی و یا اسلامیستی را دلیلی بر خانه نشینی و عزلت گزینی میداند٬ نیرویی اجتماعی نیست. حاشیه ای است. بدنبال بهانه برای فرار از میدان جدال تحولات بزرگ است. ببینید صف بندی مخالف و موافق تماما متکی بر صف انقلاب و ارتجاع نیست. مسلما هر نیرویی در حاکمیت و یا در دفاع از حاکمیت نیرویی ارتجاعی است. اما صف "اپوزیسیون" دارای نیروهای متعدد و ماهیتا متفاوتی است که به اردوهای متفاوت سیاسی تعلق دارند. وضعیت لیبی و یا مصر و تونس و سوریه و کلا ایران بیانگر چنین موقعیتی است. بطور مشخص نیروهای بسیاری خواهان سرنگونی رژیمهای حاکم هستند که توده های مردم حکم به سرنگونی شان داده اند. برخی تازه و از سر اجبار به چنین موضعی رانده شده اند٬ برخی سیاست دوره ای شان این بوده است. اما قرار داشتن در صفوف اپوزیسیون بهیچوجه به معنای تعلق به اردوی آزادیخواهی و برابری طلبی و سوسیالیسم نیست.
 
از طرف دیگر دخالت نظامی غرب در تحولات لیبی یک گوشه از سیاست گرایش راست غربی برای پیشبرد اهداف ارتجاعی این قطب از بورژوازی جهانی است. واقعیت تلخی است که باید با آن مقابله کرد و برای خنثی کردن آن آماده شد. مسلما هر گونه اتکایی به این سیاست نشاندهنده یک گرایش ارتجاعی و راست و ضد آزادیخواهی است. ما هیچگونه همسویی با این نیروها نداریم٬ بر عکس در مقابل این دو قطب خود را تعریف میکنیم. اما نمیتوان به دلیل وجود چنین گرایشی از نفس مبارزه برای سرنگونی رژیمهای استبدادی سرمایه و یا اسلامیستی دست شست. ما اهداف خود را داریم. سرنگونی رژیمهای قذافی٬ اسد٬ حکومت اسلامی در ایران٬ گوشه از استراتژی عمومی ما برای تصرف قدرت سیاسی و سازمان دادن یک جامعه آزاد کمونیستی است. واقعیت این است که سرنگونی طلبی توده های مردم ناشی از سیاستهای ارتجاعی غرب و ناتو نیست. خواست مردمی است که ۴۲ سال زیر حاکمیت یک دیکتاتور سرمایه له و لورده شده اند. اتفاقا نفس قرار گرفتن نیروهای دست راستی در موضع "اپوزیسیون" ناشی از مسجل شدن مرگ محتوم حکومت قذافی است.
 
اما در مورد قسمت دوم سئوالتان باید گفت٬ گرایش چپ ضد امپریالیست شاید "چپ ترین" چهارچوب برای دفاع از وضع موجود در لیبی و حفظ حکومت قذافی است. این گرایشات به دخالت نظامی غرب خیره میشوند٬ اما دهه ها حاکمیت سیاه دیکتاتوری سرمایه در لیبی چندان به تکانشان نمی اندازد. دخالت نظامی غرب و ناتو را محکوم میکنند٬ اما کار چندانی به دیکتاتوری و استبداد و محرومیت مردم زیر دست و پای حکومت قذافی ندارند. حفظ وضع موجود تنها آلترناتیوی است که در چنته دارند. در نگرانی از بدتر شدن اوضاع مدافع سیاست حفظ وضع موجودند. ذره ای آزادیخواهی و برابری طلبی در سیاست مقابله با "تجاوز امپریالیست" این نیرو وجود ندارد.
 
مهمتر٬ این جریانات نقدی به کلیت سیاست بورژوازی غرب و کل این جنبش ندارند. عمدتا منتقد میلیتاریسم و نظامیگری این نیرو هستند. در سنت فکری این جریان ارتجاعی ارتش مصر همان جایگاهی را ندارد که ارتش ناتو به لحاظ ماهیت دارد. ارتش مصر میتواند "برادرشان" باشد٬ اما ارتش ناتو دشمن همیشگی شان است. این گرایش حتی منتقد جدی میلیتاریسم و نظامیگری کل بورژوازی نیست .

یک دنیای بهتر: در آنطرف این جدال ما شاهد گرایشی در جامعه هستیم که دخالت ناتو را بطور عملی و خجولانه حلقه ای در سرنگونی این رژیمها و تسهیل کننده پیشرفت استراتژی خود میدانند. چه نقدی بر این گرایش و مشخصا این "تاکتیک" دارید؟

علی جوادی: این گرایش اگر تماما راست و ارتجاعی و پروغربی نباشد مسلما به درجات زیادی راست و دارای سیاستهای ارتجاعی است. حتی کودن ترین نیروهای سیاسی جهان معاصر که در دوران پس از جنگ سرد٬ "صلح و دمکراسی" را از غرب گدایی میکردند٬ اکنون از قرار دریافته اند که کسب هر درجه از آزادی و پیشرفت تنها میتواند محصول مبارزات ترقی خواهانه توده های مردم باشد. چه کسی است که نداند موشکهای کروز و بمب افکنهای ناتو و آمریکا ابزار و اهرمی برای استقرار آزادی و تحقق برابری و رفاه مردم در هیچ گوشه ای از جهان نیست. بر عکس نتیجه چنین سیاستهای معمولا خانه خرابی٬ تخریب و نابودی شیرازه جامعه است. تجربه اقدامات نظامی آمریکا در مقابلمان است. به عراق نگاه کنید. شیرازه جامعه ای را نابود کردند. عقبگرد عظیمی را به جامعه تحمیل کردند. واقعیتی روشن است٬ ناتو و یا نیروی نظامی آمریکا ابزاری برای تحقق خواستها و مطالبات مردم نیست. این نیروها رکن عمده حاکمیت سرمایه در سطح جهان اند. قلدری و میلیتاریسم و نظامی گری یک پای سیاست بورژوازی غرب در گسترش سیاستهایش در سطح جهان است. تنها نیروهایی از جنس کنترا و یونیتا و مجاهد و قومپرستان فدرالیست و سلطنت طلبان طوق میتوانند خواهان اجرای چنین سیاستی باشند و تحقق اهداف ارتجاعی خود را به این ماشین جنگی گره بزنند. کمونیسم کارگری هیچگونه همسویی با این گرایشات ارتجاعی ندارد.
 
این گرایشات تلاش میکنند که این سیاست پرو غربی خود را در قالب "تاکتیک" خلاصه کنند. مساله اما فراتر از اینهاست. این جریانات نزدیکی شان بیشتر از یک "تاکتیک" در عمل مبارزاتی است. یک رگه فکری و سیاسی مشترک است که به نتایج تاکتیکی واحدی هم میرسند.
 
یک دنیای بهتر: چه ارزیابی و نقدی به سیاستهای حزب اکس "کمونیست کارگری" و حزب "حکمتیست" در این تحولات دارید؟

علی جوادی: گرایش حاکم بر این دو حزب به درجات زیادی متاثر از دو قطب راست غربی و چپ ضد امپریالیست است. به سیاستهای حزب اکس "کمونیست کارگری" نگاه کنید. این جریان پوپولیست راست٬ از زبان لیدرش به غرب و نیروهاش وعده میدهد که نگران تحولات لیبی نباشند. نگران حضور اسلامیستها و جریانات قومی قبیله ای ارتجاعی در اپوزیسیون لیبی نباشند. این جریان هر تحولی را "انقلاب" ارزیابی میکند. راست و پوپولیست زده است. چشمش را بر حضور گرایشات متعدد بورژوازی و اسلامیست در صحنه سیاستی جاری می بندد. از قرار انقلاب مورد نظر این جریان در عین حال واکسنی برای مصون داشتن جامعه از گزند حضور گرایشات راست و ارتجاعی و عقبگرا است. واقعیت اما بر عکس است٬ این سیاستها نشان تمایل و نزدیکی خط سياسى حاکم بر "حزب کمونيست کارگرى" با روند جارى در ليبى است. تنها نیرویی که هم جنس این جریانات یا دارای نزدیکیهای روشنی با این نیروها باشد میتواند نگران تحرک این گرایشات ارتجاعی و قومپرست در تحولات آتی نباشد.
 
در طرف دیگر٬ حزب "حکمتیست" سیاستهایش دارای نزدیکی های بسیاری با سیاستهای جریانات ضد امپریالیست در سطح جهان و توده ایستی در سطح ایران است. البته این حزب اکنون دچار چند دستگی و تفرقه است. سیاست منسجم و واحدی ندارد. اما هر دو گرایش آن دارای تمایلات شدید ضد امپریالیستی اند. حضور جریانات ارتجاعی و دخالت نظامی ناتو در تحولات لیبی زمینه ای برای اخ و پیف کردن این جریان به مبارزات حق طلبانه توده های مردم لیبی برای سرنگونی حکومت قذافی است. یک ویژگی سیاست این جریان پاسیفیسم در برخورد به تحولات خیره کننده جهان معاصر است. نتیجه عملی این سیاست قبل از هر چیز تسلیم کردن مبارزات بر حق مردم به گرایشات راست و ارتجاعی و محافظه کار است. جالب است. اگر گرایش راست حاکم بر حزب اکس "کمونیست کارگری" در قبال جنبشهای راست و بورژوازیی کور و نابینا است٬ گرایش حاکم بر حزب "حکمتیست" فقط گرایشات ارتجاعی را می بیند و به غیر از آن هیچ.
 
کلا سنت فکری و سیاسی این دو حزب دارای رگه های قوی راست پرو غربی و چپ ضد امپریالیستی است. ما این تمایلات را در بستر نقد سنتهای عمومی تر و صاحب منصب تر این گرایشات در سطح جهان نقد میکنیم.  

یک دنیای بهتر: کلا پروسه سرنگونی رژیم معمر قذافی چه درسهایی برای سرنگونی رژیم اسلامی در ایران دارد؟ دخالت نظامی غرب در تحولات جامعه چه تغییراتی در پراتیک کمونیستی در جنبش های سرنگونی طلبانه ایجاد میکند؟

علی جوادی: فاکتور دخالت نظامت اکنون به عنوان یک واقعیت منفی در مقابل ما قرار گرفته است. متغیری است که باید با احتساب آن راه پیشروی کارگر و کمونیسم را در پروسه سرنگونی رژیم اسلامی دنبال کرد. این وضعیت کار ما را پیچیده تر میکند. مسلما ما در هر شرایطی٬ چه در شرایط جنگی٬ و چه در شرایط تقابل غیر نظامی نیروها٬ اهداف واحد و یکسانی را دنبال میکنیم. سرنگونی رژیم اسلامی یک حلقه از سلسله حلقه هایی است که ما برای رسیدن به اهدافمان در پی تحقق آن هستیم. اما حضور چنین فاکتوری در خود نقش برجسته تری به سیاست و پراتیک نظامی کمونیسم کارگری در تحولات جاری و آتی میدهد. ما در مقابل حضور ارتش و نیروی نظامی جبهه مقابل و جبهه رقیب باید نیروی نظامی کارگری و حزب خود را سازمان دهیم. تحولات آتی نیازمند حضور قدرتمند سیاسی و نظامی اسات. بگذار اصلاح طلبان حکومتی و دنبالچه های ملی – اسلامی آن فغان از این سیاست ما سر دهند٬ اما برای خنثی کردن قدرت نظامی نیروی اپوزیسیون پرو غرب و جریانات فدرالیست که عمدتا به عنوان نیروی پیاده نظام این جنبش عمل خواهند کرد٬ باید عنصر سازماندهی نظامی توده ای و حزبی را در دستور گذاشت.
 
خلاصه کنم٬ این تحولات پروسه سرنگونی رژیم اسلامی را میتواند پیچیده تر٬ کشدار تر و شاید پر مخاطره تر کند. اما سیاست ما هشدار به جامعه و تلاش برای خنثی کردن و مقابله با آن در صورت وقوع است. ما صحنه را بعلت وجود این جریانات نظامی و میلیتاریستی ترک نمیکنیم. سازماندهی و بسیج میکنیم. واقعیت این است که عنصر تقابل نظامی یک رکن مبارزه برای سرنگونی رژیم اسلامی و استقرار حکومت کارگری است. *